loading...
ایستگاه
احسان بازدید : 45 جمعه 14 مهر 1391 نظرات (0)

مهمترین کارمان در اول هر ماه صف کشیدن جلوی عابر بانکها برای گرفتن حق السکوتماهانه است.

چون می ترسیم اگر اول ماه پول را برداشت نکنیم مثل سهمیه بنزین می سوزد!

 

یک ساعت در ترافیک بزرگراه همت معطل می شویم و ککمان نمی گزد ولی سر تقاطعبه اندازه ده ثانیه نمی توانیم منتظر عبور ماشین روبرویی باشیم.

 


 

 

 

آنقدر راحت طلب و بی ارداه ایم که مشتری اول محصولاتی مانند قرص لاغری، کفشافزایش قد، شربت ترک اعتیاد، داروی افزایش میل جنسی و... در دنیائیم.

 

وقتی در ایستگاه صادقیه می خواهیم سوار قطار شهری بشویم مثل زمانی که در مهدکودکبازی صندلی می کردیم چنان به سوی قطار هجوم می بریم که متوجه پیرمرد بغل دستی که عینکشافتاد و شکست نمی شویم.

 

به محض رد کردن خروجی مورد نظر در اتوبان جفت پا روی ترمز می رویم و با اعتمادبه نفس کامل دنده عقب می گیریم.

 

برای بچه خردسالمان هر روز چیپس و پفک و نوشابه می خریم ولی نمی دانیم آخرینبار کی یک لیوان شیر خورده است.

 

فاصله ظرف جمع آوری زباله تا در خانه مان 50 متر است ولی ترجیح می دهیم کیسهرا همان روبروی خانه داخل بوته های کنار پیاده رو پرت کنیم.

 

پشت شیشه ماشین می نویسیم "میروم تا انتقام مادرم زهرا بگیرم" ولیناموس مردم در کوچه و خیابان از دستمان در امان نیستند.

 

در تاکسی مکالمات تلفنی خود را با صدایی کاملا رسا انجام می دهیم بدون اینکهمتوجه باشیم تاکسی حریم خصوصی افراد نیست و حقوق دیگران را نباید تضییع کرد.

 

در ترافیک سر چهارراه با دیدن پسر بچه ای دوره گرد محبتمان گل می کند و یکهزاری به او می دهیم و او بی آنکه بخواهد تا شب پول مواد مخدر پدرش را جور می کند.

 

آخرین باری که کتابی را ورق زده ایم مربوط به سالها پیش می شود.

 

حاضریم به هر قیمتی ولو ثبت نام در دانشگاه مجازی دوقوزآباد سفلی مدرک بگیریمو میلیونها خرج کنیم ولی بعد از فارغ التحصیلی تنها چیزی که به دردمان نمی خورد همانمدرک است.

 

برای اینکه وارد محدوده طرح بشویم روی پلاک ماشین لنگ خیس می اندازیم تا دوربینشماره پلاک را ثبت نکند.

 

یک شب را بدون ماهواره نمی توانیم سر کنیم ولی شبهای متعدد بدون اینکه چنددقیقه ای با همسر خود گفتگو کنیم می خوابیم.

 

برای ماشین پنج میلیونی که اقساطی خریده ایم، سه میلیون لوازم اضافی وصل میکنیم ولی پول رفتن به دندانپزشک برای معالجه دندان خرابمان را نداریم.

 

 

برای سه روز تعطیلی صندوق ماشین و باربند را تا خرخره پر می کنیم و با شش نفرراهی شمال می شویم و از سه روز تعطیلی را دو روز در ترافیک جاده چالوس و هراز و فیرزوکوهمی مانیم. ولی نمی دانیم دریاچه گهر کجاست!

 

روز آشتی با طبیعت (13 فروردین) چنان بلایی به سر طبیعت می آوریم که تا یکسالخودش را پیدا نمی کند.

 

آب را بر روی دومین دریاچه شور جهان(اورمو گلی) بسته اند و با این کار، آذربایجانو جان 13 میلیون انسان را به خطر انداخته اند(بمب نمک) و ما هنوز منتظریم تا ببینیمفردا چی می شه. معلوم نیست...؟!!!!!؟

 

عروسی مختلط میگیریم و توش مشروب سرو میكنیم ولی نمیدونم چرا اصرار عجیبی داریمكه عروسی تو یكی از شبهای میعاد ائمه برگزار شه!!!

 

حاضر نیستیم دو دقیقه زمانمون رو صرف کنیم و این ایمیل رو برای بقیه ایرانیها هم بفرستیم!

 

وای از دست ما ایرانیا!!!

 

برچسب ها ما ایرانیا !!!!! ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 59
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 22
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 75
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 81
  • بازدید ماه : 144
  • بازدید سال : 695
  • بازدید کلی : 28,916
  • کدهای اختصاصی
    کسب درآمد از پاپ آپ دانلود بازی کامپیوتر PC روز بخیر شب بخیر